توسل به امام زمان علیه السلام(یه خاطره واقعی)
درباره ی مباحث مرتبط با امام زمان(عج) و ظهور ایشان
طبقه بندی: مهدویت، ، |

یه خاطره واقعی
      این خاطره ای که میخوام خدمت دوستان عرض بکنم مربوط میشه به حدود ۱۰ سال پیش اون زمان که من طلبه سال دوم یا سوم بودم. روزی استادمان سر کلاس از سیدها و  روایات فضل آنها سخن راند من هم که به سیدها خیلی ارادت داشتم با شنیدن اون حرفا خیلی دلم گرفت. میدونین چرا؟ واسه اینکه حسودیم شد که چرا من سید نیستم. اما حسادتی که از سر احترام و آرزو بود نه حسادتهای خانمانسوز

     یادم میاد بعد از کلاس نزدیکای ظهر رفتم تو حیاط مدرسه و جلوی آفتاب و یه جای خلوت و دنج نشستم. اشکام داشت سرازیر میشد.
  داشتم با امام زمان علیه السلام درد دل میکردم. می گفتم چی میشد من هم سید بودم چی میشد من هم به مادرت بگم مادر و از این حرفا.... حدود نیم یا یه ساعتی تو این حال بودم بعد اومدم برا نماز ظهر و نهار و ....

     من زیاد با طلبه ها و اتاق اونا رفت و آمد نداشتم فقط به دو تا از اتاقهای دوستام معمولا رفت و آمد می کردم. بعد از ظهر همان روز تو اتاق یکی از دوستام داشتیم صحبت میکردیم که یه طلبه سید درو وا کرد و اومد به جمع ما پیوست. من با او زیاد رابطه دوستانه نداشتم فقط به جهت هم کلاسی بودن از دور یه سلام و احوالپرسی داشتیم. خلاصه اینکه این سیده اومد و نشست. یه مدت که گذشت رو به من کرد و گفت آقای نقی پور فردا عید غدیره من میخوام باهات برادر صیغه ای بشم. من که با او صمیمی نبودم اولش جا خوردم ولی در یک لحظه فورا به یاد ماجرای ظهر و درد دل با آقا امام زمان علیه السلام افتادم. با خود گفتم این قطعا از عنایات آقام هست و نخواسته دل من بشکنه. بدون هیچ درنگی و با چشمانی اشک آلود و اشکی از روی شوق و اشتیاق گفتم باشه. و این در حالی بود که صمیمی ترین دوستانم به من پیشنهاد برادر صیغه ای داده بودند ولی بنده به دلایلی قبول نمی کردم. و حالاش هم که حالاست با هیچ کس جز آن سید برادر صیغه ای نشده ام. خلاصه فردا از راه رسید و ما باهم برادر صیغه ای شدیم 
بعد از خوندن عقد اخوت روبوسی کردیم و هنوز هنوز که هست باهم برادریم و الان هر دو تو یه شهر و تقریبا نزدیکی هم زندگی میکنیم و باهم رفت و آمد خانوادگی داریم. البته بعضی وقتا باهم دعوا میکنیم  اونم بیشترش به خاطر مسائل سیاسیه. ولی در کل همدیگه را دوس داریم و من هر وقت اونو میبینم به یاد عنایت آقا امام زمانم می افتم. البته عنایات آقا در زندگی همه ما زیاد هست و از این اتفاقا و یا شبیه این برای خیلی از ماها ممکنه اتفاق بیافتد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : محمد رضا زینی
تاریخ : 7 / 3 / 1387
ساعت :



مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
Design By : Ashoora.ir









پایگاه جامع عاشورا